آی، تویی که مورد تهدید واقع شده ای، از میان جماعتی که دور و بر تو گرد آمده اند، بیرون بیا ! تمام چشم ها به تو دوخته شده اکنون مثله خواهی شد، کسانی که علیه شان شوریده ای، در دوردست ها نشسته اند اما پاشنه ی آهنینی که تو را له خواهد کرد، در محل حاضر است. تو خوب می دانی که مسئله ی هیزم ها با بردنشان از اینجا، خاتمه نمی یابد. تو پایداری می کنی و نبش همین خیابان به خاک و خون درمی غلتی، حدود ساعت هفت غروب، و سه روز دیگر، آن گاه که هیزم ها تا آخرین قطعه سوخته اند، آنکه در خاک سیه خفته، تویی. اما داستان تو هم در همین جا خاتمه نمی پذیرد.
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .