مادرم دوبار مرد و من به خودم قول دادم اجازه ندهم داستانش فراموش شود اما تا این اواخر هیچ گاه فرصت و یا اراده و یا شجاعت نوشتن آن را پیدا نکردم، اصلا فکر نمی کردم که روزی بتوانم یک نویسنده ی واقعی بشوم. اکنون به سنی رسیده ام که با محدودیت ها و بی ثباتی ها راحت تر کنار می آیم... .
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .