«دلتنگی» رمانی است کوبنده، منقلبکننده و تلخ، سرشار از اندوه و تأسفِ پدری که با تنها پسر خود به درددل مینشیند. نویسنده در این اثر با مهارت و هنرمندی تمام، ذهن و احساسات خواننده را در چنگال خود میگیرد، دلش را به درد میآورد، اشک بر چشمانش مینشاند و سرانجام بهتزده رهایش میکند. پسر من نه خواهان ساختن است، نه خلق کردن و نه ابداع کردن. پسر من نمیخواهد در نظام زندگی تغییری بهوجود بیاورد. پسر من دوست دارد راحت و آسوده باشد. در لحظهای که همهچیز امکانپذیر است، در لحظهای که من خودم را به آبوآتش میزنم تا شأن و مرتبهام را حفظ کنم، پسرم آرامش و مهربانی میخواهد، پسرم میخواهد در آرامش زخمهای رقّتبار جانش را مرهم بگذارد. منی که تنها وحشتم یکنواختی روزهاست، منی که برای فرار از چنگال این دشمن مرگبار حتی از دروازههای جهنم هم میگذرم، حاصل تلاشم شده است یک آدم فرصتطلب
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .