می گویند در هر رابطه عاشقانه میان دو آدم شش شخص دخیل اند، خود آن دو شخص و دو شخص چنان که خودشان خود را می بینند و دو شخص نیز چنان که به چشم یکدیگر می آیند. و این بابی است که اگر گشوده شود آسان فراز نمی آید. می توان گفت برای هرکدام شخصی هم هست که هریک آرزو دارد چون او به چشم دیگری بیاید. این ممکن است یکسر متفاوت با آن شخصی باشد که هرکدام واقعا هست، و شخصی که هرکدام خود را چون او می بیند. تا اینجای کار هشت نفر داریم. اگر چیزی تحت عنوان خودفریبی وجود داشته باشد، آن وقت، ممکن است تفاوت باشد میان شخصی که خودشان گمان می کنند چون او به چشم دیگری می آیند و شخصی که واقعا چون او به چشم دیگری می آیند. و ممکن است - در رمزوراز معمول فریب دادن خود به نوعی این را بدانند و بر تصحیح این تلقی ایدئال پافشاری نکنند. به این ترتیب ده نفر داریم. و اگر فرضیات فرویدی را هم در بحث دخیل کنیم، آن وقت، پای والد ناهمجنس هریک از دو طرف هم به میان می آید و درنتیجه دوازده نفر خواهیم داشت . فارغ از اندازه اتاق پذیرایی یا اتاق خواب، این برای خودش جمعیتی است. پیچیدگی ای از این دست برای فهم رابطه میان اسکاتی و مادلین، دو نقش آفرین اصلی در سرگیجه آلفرد هیچکاک، ضروری است.
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .