زندگی شارلوت با بی هدفی سپری می شود. در انتظار یک جرقه یا شاید الهام است تا به او انگیزه ای بدهد و زندگی اش را بسازد. شارلوت شغل ها و دوستی های ناموفق زیادی را تجربه کرده و حالا حس می کند در کار چندان جالبش در کافه ای در لس آنجلس تباه شده است. در چنین شرایطی است که به آدام بر می خورد نقاشی جوان خوش تیپ و مرموز. ملاقات ناگهانی آن ها تبدیل می شود به قراری شبانه، غذای چینی و گپ و گفتی که فقط در رمان های عاشقانه می شود خواند. شارلوت مجذوب در لحظه بودن آدام و اشتیاق او برای زندگی می شود. ماه ها پس از آن ماجرا، او متوجه می شود که هنوز قادر نیست از فکر آدام بیرون بیاید.
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .