من در مقامِ شاعر و داستاننویس و منتقد ادبی، نه در هیچ مقامی دیگر، احساس میکنم... بریدگی ما از زندگیِ فارغ از «گناهِ» دورانِ کودکیِ خودمان و فراموش کردنِ پاکیِ طبیعتِ حیاتِ انسانیمان و آلوده کردنِ آن با توهّماتِ «بزرگسالانه» بوده است. برای تأمّلی در این یک از هزار و یک علّت، رهروان وادیِ «شکّ و سؤال» را در یک داستانِ شاعرانۀ «تخیّلی»، «ریٔالیستی»، «سمبولیک»، به سفری به دوران کودکی دعوت میکنم. امیدوارم که داستانِ «آی، زندگی!» بتواند در پهنۀ پُرغوغایِ مشغلۀ دایٔمِ «تفکّر سیاسی»، که با «روشنفکری» مترادف دانسته شده است، گوشۀ کوچک و فرصتی کوتاه برای خوانده شدن پیدا کند.
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .