در داستان گوركی، مادر، زنی است ميانهسال با غباری از غم و اندوه بر چهره و تحمل رنج و تحقيری كه سالهاست بر جسم و روحش تازيانه میزند و اما هنوز پرتوان و مقاوم است. در برابر ناملايمات زندگی همدوش پاول ــ پسرش ــ مبارزه میكند، اعلاميهها را مخفيانه ميان كارگران و كشاورزان پخش میكند و… همواره چشمان نگرانش مراقب پاول و دوستان همرزم اوست. رمان مادر ممنوعه بود، اما دستبهدست میگشت و رونويس میشد. داستان پاول و مادر در خلوتخانهها، هستههای سازمانی، كنج زندانها و… خوانده میشد و مادر با آن نگاه مهربان و درد كشيده هميشه برنده بود. مخاطب گوركی ذهنهای بيدار و جوانیست كه تشنهی حقيقتاند. سركوبگران میپندارند که ستم همواره ماندنی است اما گوركی آرام و مطمئن به جوانان میگوید: «آنچه مینمايد بدين قرار نخواهد ماند…در اين عشق سوزانی كه بچههای ما به جهان دارند، زندگی نويی آفريده میشود.»
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .