هربرت مارکوزه (1898-1979) را از اصحاب مکتب فرانکفورت و پدر چپ نو میدانند. او با بهرهگیری از میراث فلسفی آلمان، از کانت تا هگل، فلسفهی مارکس، پدیدارشناسی هوسرل و هایدگر، رمانتیسم آلمانی، روانکاوی فروید و جامعهشناسی وبر مانند دیگر همکارانش در مکتب فرانکفورت علاوهبر نقد سرمایهداری در قرن بیستم و فرهنگ بورژوایی، سویههای خطرناک تمدن و منشأ نارضایتی انسان معاصر را، با ارتقای مفاهیم روانکاوی و کاربردشان در جامعهشناسی انتقادی، کاوید. سه کتاب مهم خرد و انقلاب (1941)، اروس و تمدن (1955) و انسان تکساحتی (1964) محصول همین دوره از کار مارکوزه است. او، برخلاف سرخوردگان قرن بیستم، امکان رهایی، آفرینش، آزادی و لذت از زندگی را در مرکز پژوهشهایش گذاشت و همین امر او را به پناهگاه فکری عاصیان و انقلابیون قرن بیستم مبدل ساخت. مهمتریم ویژگی کاری مارکوزه را میتوان درهمتنیدگی کار نظری و کنش سیاسی خواند که این امر او را به یکی از مهمترین فیلسوفان دهههای پُرآشوب شصت و هفتاد قرن بیستم میلادی بدل کرد. مارکوزه، مانند دیگر فیلسوفان قرن بیستم، علاوهبر درنگ بر مفاهیم فلسفی، ملاحظات سیاسی و اجتماعی، نقد فرهنگ جامعهی معاصر را هم در دستور کارش قرار داد. او با انتقاد از تولید انبوه محصولات هنری و فرهنگی میکوشید تبیینی تازه و نو از فرهنگ والا ارائه دهد. همچنین با گام نهادن در راه زیباییشناسی و با تکیه بر آرای انتقادیاش کوشید بعد زیباییشناسی (1977) را بسازد. علاوهبر این کتاب، مارکوزه در بسیاری از آثارش فصلی به زیباییشناسی اختصاص داد و معتقد بود هنر محصول آگاهی جامعه است. کتاب هربرت مارکوزه، روشنبینی جوانان و جنبش دانشجویی، دست به بررسی جامعی از آراء و نظرات و همچنین فعالیتهای مارکوزه میزند تا با برشمردن ویژگیهای کارنامهی او روشن کند که رهایی و آزادی فقط در پرتو مقاومتی حاصل میشود که در پس عدم رضایت از وضع موجود و افق تیرهوتاری است که گمان میرود شرایطی ابدی را نشان میدهد.
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .