وسایل بیهدف مجموعهای از نوشتههای جورجو آگامبن در پنج سال نخست دههی1990 است که تمام مفاهیم اساسی فلسفهی سیاسی او را در خود دارد. مجموعهای که حُکم موخرهای را دارد برای سیاست در قرن طولانی بیستم؛ گویی آگامبن در واپسین سالهای این قرن، خاطرات انسانها را مرور میکند تا ببیند چهچیز مردمان این قرن را به ورشکستگان تبدیل کرده است. او این ورشکستگی را از دل وضعیت استثنایی (اشمیت) که دیگر تبدیل به قاعده شده است، حیات برهنه (بنیامین)، زیستـسیاست (فوکو)، و با استفاده از مفهوم نمایش (دو بور) بیرون میکشد، چرا که مناقشهی اساسی را در آن میبیند که آنچه منجر به این ورشکستگی سراسری شده است، از بین رفتن مرزی است که حیات طبیعی را از حیات سیاسی جدا میسازد و اکنون آنچه باقی مانده است، تنها حیات برهنه و لگدمالشدهی انسانی است؛ از همین روست که اردوگاهها به وجود میآیند و سراسری میشوند، کورههای آدمسوزی فروزان میشوند، شهرواندان بیهویت و دربهدرِ جایی میشوند تا در آن تن برهنهشان را پناه دهند، و مردگان در گور میلرزند. از همین روست که سیاستمداران در جستجوی انسانی انتزاعی، دست به دامان حقوق بشر میشوند. با اینهمه وقت ناامیدی نیست چرا که ((اینک تفکر، برای نخستینبار، با رسالت خاص خویش روبهرو میشود)). جایی که باید همنوا با آگامبن بگوییم ((من که حاضر نیستم ... از این عدم تمایز میان عمومی و خصوصی، بدن زیستشناختی و بدنهی سیاسی، میان زیست و زندگی، صرفنظر کنم)).
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .