پل اشلیک( -1943)، نویسنده است و در این کتاب گفت و گویی خیالی را با چارلز دیکنز(1870-1812)، نویسنده و فعال اجتماعی انگلیسی انجام داده است. در بخشی از این کتاب میخوانیم: «شما بهوضوح علاقهی فراوانی به قانون و عملکرد آن نشان دادهاید. میشود از این علاقهی خود برایم بگویید؟ مسلماً. بعدِ ترک مدرسه و قبلِ اینکه یک روزنامهنگار شوم، بهعنوان کارمند یک دفتر قانونی کار میکردم. آن موقع با خودم فکر کردم «به جایگاه احضار شوم» ـ یعنی وکیل شوم شغلیکه فقط دو دهه بعدتر آن را از سرم بیرون کردم. حتا به امکان تبدیل شدن به یک دادرس پلیس هم فکر کردم. از سوی دیگر، کاملاً آگاهم که قانون پرِ متملق، متظاهر و شارلاتانهای خودخواه استـمن بارها و بارها کوشیدهام چنین افرادی را دست بیندازم و نمونههاش از «دادسون» و «فاگ» در پیکویک تا «تولکینگهورن» و «وولز» در خانهی قانونزده قابل مشاهده است. خودم جز کشمکشهای قانونی با ناشرانم در موارد بسیار، یکبار از گروهی کلاهبردار شکایت کردم که «سرود کریسمس» را تقریباً کلمه به کلمه تقلید کرده و به چاپ رسانده بودند، گرچه حق کاملاً با من بود و برندهی پرونده در چانسری هم شدم، اما متقلبان با زرنگی تمام خود را ورشکسته اعلام کردند و در نتیجه نهتنها یک پنی از دست ندادند، بلکه پرداخت تمام ۷۰۰ پوند هزینهی دادگاه برعهدهی خودم ماند! و همانطور که حدس میزنید، این مسئله منجر به حملهی شدید من به تاخیرها، هزینهها و خودپرستیهای دادگاه چانسری در ماجرای «خانهی قانونزده» شد. همانطور که دوست عزیزم آقای بامبل، در الیور تویست میگوید: «قانون مزخرف است!»
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .