در سال 1800 زنان انگلستان، حقوق، امکانات و فرصتهای بسیار اندکی داشتند و تعداد بسیار معدودی از آنها ندای استقلال را سر میدادند. گرچه اولین مقالۀ فمنیستی به نام دفاعیه حقوق زنان که توسط ماری ولستون کرافت در سال 1792 به رشته تحریر درآمد و در زمان خود و حتی تا سالهای پس از آن، بسیار رادیکال به نظر میرسید، ولی با این وجود، نسبت به ایدههای فمنیستی علایق اندکی وجود داشت. تاریخ زنان در قرن نوزدهم میلادی نشان میدهد که تا قبل از عصر ویکتوریا تغییرات بسیار اندکی صورت گرفته است، اما در طول این عصر تغییرات چشمگیرتری به وقوع میپیوندد. بخشی از قوانین پارلمانی که تبعیضهای علیه زنان را برطرف میکرد، باعث شد تا آزادیهای بسیار بیشتری برای زنان ایجاد شود؛ که البته همگی پس از سال 1837 اعمال شدند و همچنین تا سال 1900 نیز زنان هنوز حق رأی نداشتند. مدارس و کالجهای معتبر شروع به بازکردن درهای خود به روی دختران کردند. فرصتهای شغلی بیشتری برای زنان بوجود آمد. زنان امکان یافتند تا مشاغل شخصی خود را اداره کنند و همچنین فعالیتهای زنان خارج از منزل بسیار بیشتر از قبل مورد قبول واقع شد. هم در آن سالها و هم در قرن بیستم میلادی، بحثهای زیادی درباره اینکه زنان باید چگونه زندگی کنند، شکل گرفت. در کتابی که در سال 1892 به رشته تحریر درآمده بیان شده است «هیچ تردیدی وجود ندارد که روش فکری و روش زندگی زنان در تمام طبقات اجتماعی، چه خوب چه بد در صد سال اخیر تغییری چشمگیر کرده است».
اما پیش از آن، نارضایتی و سرخوردگی بسیار زیادی در میان زنان تحصیلکرده وجود داشت. بیشتر این یأس و ناخشنودی در رمانهایی که آنها شروع به نوشتن کرده بودند، خود را نشان میداد. با وجود اینکه زنان از بسیاری مشاغل کنار گذاشته میشدند اما ادبیات و رمان در خود را به روی آنها گشوده نگه داشت. برخی از اولین رماننویسان در ادبیات انگلیس زن بودند، مجله مانتلی ریویو در سال 1773 خاطر نشان کرد «حوزه رمان تقریباً بطور کامل تحت سیطره زنان درآمده است» در سال 1800 مشهورترین رماننویس انگلستان زنی بود به نام ماریا اجوورث. زنان خوانندگان پروپاقرص و در عین حال نویسندگان مسلم داستانهای تخیلی بودند و شاید به همین دلیل بود که در زمان فنی برنی و جین آستن به رمان به دیده تحقیر نگریسته میشد. در قرنهای بعد، هنگامی که به رمانها با دیدی مثبتتر نگاه میشد، زنان بیشتری به نوشتن رمان روی آوردند.
همانطور که مارگارت الیفانت یکی از رماننویسان بسیار بااستعداد در سال 1855 مینویسد: «عصر، عصر رماننویسان زن است». تقریبا در این زمان چهار نویسنده بزرگ زندگی میکردند: جین آستن، شارلوت برونته، امیلی برونته و جورج الیوت.
زنان نهتنها در قالب نویسنده رمان ظاهر شدند، بلکه توانستند از دل تاریکی ژرفی که در طول تاریخ بر جنس زن مستولی گشته بود سربرآورند. تاریخنگاری مینویسد: «عصر ویکتوریا برای برجسته شدن زن در طول تاریخ خود بسیار قابل توجه بود». آنها به کارهایی مانند شعر و شاعری (الیزابت برت برونینگ و کریستینا روزیتی)، اقدامات بشردوستانه و اصطلاحات اجتماعی (الیزابت فری، ماری گارپنتر، فلورانس نایتینگل، آنجلا باردیت ـ کاتس، ژوزفین باتلر و اوکتاویا هیل) و نیز به جهانگردی و مسافرت (لیدی هستر استنهوپ، مری کینگسلی و آمیلیا بی.ادواردز) میپرداختند؛ همچنین در این بین میتوان به مری سامرویل دانشمند برجسته نیز اشاره کرد. اما زنان همچنان با مشکلات اجتماعی، فرهنگی و قانونی فراوانی مواجه بودند؛ و احتمالاً بسیاری دیگرشان که هوش و استعدادی همتراز خواهران مشهورترشان در دنیا داشتند مجبور بودند «با اعتقاد کامل زندگی را در خفا گذراندند و در گوری گمنام تا ابد به خواب رفتند».
در قرن نوزدهم میلادی رمانهای ارزشمند زیادی به رشته تحریر درآمد و رمان انگلیسی ظهور پیدا کرد؛ تقریباً در همین زمان بود که افراد بیشتری به مسائل اساسی درباره زنان پرداختند. فمینیسم زادۀ قرن بیستم نبوده، بلکه با کار مری ولستون کرافت در دهه 1790 وارد ادبیات انگلستان شده است، سپس به مدت پنجاه سال به فراموشی سپرده شد و بار دیگر در نیمه دوم قرن نوزدهم دوباره اهمیت خود را بازیافت. در همین زمان بود که تغییرات عظیمی در جایگاه زنان نیز ایجاد شد و زنان توانستند آزادی و قدرت بیشتری بدست آورند. رماننویسان نیز مانند سایر افراد مجبور شدند نگرشهای خود را درباره زنان تعدیل و بازسازی کنند.
بنا به گفتۀ ای.اس.دلاس در سال 1866، «اکنون بیشتر شخصیتهای اصلی رمانها، زنان هستند؛ رماننویسان ما به یکباره دریافتند که شخصیتهای زنانه مورد اغفال قرار گرفتهاند ... کما اینکه اکثر نویسندگان زن نیز با وجود زنبودنشان، همان اصول مردانه را در کارهایشان پی گرفتند». در این دوره بود که رماننویسان زن که تعدادشان هم کم نبود، تصمیم گرفتند که حق خود را با جدیت بیشتری بگیرند و همین امر موجب شد که بسیاری از نویسندگان مرد نیز در رمانهای خود به نقش زن توجه بیشتری کنند رمانهایی از قبیل عروس لامرمور، دوریت کوچک، تصویر یک زن، دیانا از کروسوی، تس از خانوادۀ دوربرویل، زنان عجیب، استر واترز.
هدف این کتاب بررسی نگرشهایی است که در فاصله میان سالهای 1800 تا 1900 میلادی، در رمانهای انگلیسی نسبت به زنان وجود داشت. برخی از این نگرشها منسوخ گشته است؛ در حالی که برخی دیگر هنوز زنده و پابرجا هستند. خوانندگان خواهند فهمید که نویسنده در این کتاب به رماننویسان زنی که اغلب اقلیت خوانده میشدند، بیشتر پرداخته است، زیرا باور دارد که آثار آنان مدتهای مدیدی مورد اغفال و بیمهری قرار گرفته و باید تلاش شود تا آنها بیشتر و به طور گستردهتری شناخته شوند.
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .