خوان کارلوس اونتی رماننویس و داستاننویس اروگوئهای متولد مادرید، که به بکت اسپانیا معروف است، در اثارش زوال زندگی مدرن شهری را به تصویر میکشد. قهرمانان رمانهای او زندگیهای مهنت بار و منزوی در دنیایی پوچ و کثیف دارند که تنها با خاطرات، خیالپردازی یا مرگ میتوانند از آن فرار کنند. در سرزمین خالی از انسان، اونتی نسلی بیقرار و بیریشه از روشنفکران، هنرمندان مبتدی و فعالان سیاسی را در شهر بوئنوس آیرس تشریح میکند. پدر و مادر آنها در جستجوی خوشبختی از اروپا به آرژانتین آمدهاند و حالا در پوچی گرفتار شدهاند: نه آرژانتینی و نه اروپایی. گفتگوهای آنها در بارها و فاحشه خانهها شکل میگیرد و طنین ناامیدی را در خود دارد. آرمان گرایی سیاسی با امضای پیمان نازی و شوروی در هم شکسته، و مردان و زنان در حالی که ارواح عاشقانههای گذشته را دنبال میکنند، هیچ آرامشی نه در جسم و نه در احساس نمییابند. وزنهی سقط جنین، خودکشی و شکست در دنیای اونتی سنگینتر از خیال پردازیهای جزایر گرمسیری یا رویای دنیایی جدید است. در میان رمانهای این نویسنده، سرزمین خالی از انسان اثری کلیدی است که در آن تمرکز از قهرمان تنهای قصه به یک شهر خیالی انتقال مییابد. تحلیلگر ادبی گاردین دربارهی این اثر مینویسد: «تجربه ادبی و نوشتاری اونتی خاص او و یگانه است. خواننده پس از خواندن رمان احساس میکند که بعد از پشت سر گذاشتن این دنیای شبحگون و وسوسهانگیز زندگی را بهتر میفهمد. فرم روایت با ظرافت و دستنیافتنی است و حال و هوای منحط و غمبار رمان تقلیدناپذیر است.»