یک رمان تمام عیار، داستان شکستها، امیدها، آرمانها و حسادتها...
جادهی انقلابی یک تراژدی تمام عیار، امروزی است تقویم زندگی یک زوج آمریکایی که نگران آیندهشان استنگران نرسیده به ان رویای آمریکایی ؛ رویایی که در پوسترهای تبلیغاتی دهه ی پنجاه، خانواده های حومه نشین را خوشحال و خوشبخت جلوه می داد، و در نهایت همچون بختک بر سر این زوج فرود می آید. زندگی برای آن ها خواب دیگری دیده، یک فروپاشی تام و تمام...
جامعهی آمریکای بعد از جنگ همچنان سنتی است، زنانگی و مردانگی همچنان نشانههایی دارند که باید رعایت بشود. زن باید بچهدار شود، مرد باید کار پردرآمد داشته باشد و امنیت خانواده را فراهم کند. خانوادهی ویلر کمی متفاوت عمل میکنند، حداقل خواستهشان این است که دستوپایی بزنند و سرشان را از چاه سنت بالا بکشند. آنها بیشتر از اینکه به فکر بچهها باشند به فکر خودشاناند، غرق در رؤیا و آرزوهایی که فرصت نشده سراغشان بروند. چیزی که ساکنان شهرک انقلابی را متعجب میکند همین است.
آنها پا را فراتر از نقشی که برایشان تعیین شده میگذارند و به همین دلیل پایین کشیده میشوند. مثل پسر خانواده گیوینگز، که برای خانواده جایگاهی مقدس قائل نیست، در برابر اشتباهاتشان ساکت نمینشیند و نهایتاً به عنوان دیوانه از جامعه حذف میشود. فرنک و اپریل هم خانواده درست و حسابی نداشتند، یکیشان پدر و مادری دارد که به هر چیزی که دارند راضیاند و یکیشان بدون پدر و مادر بزرگ شده است. هر دو با ترس از اینکه شبیه خانوادههایشان باشند زندگی میکنند.
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .