مدرنیسم اصطلاحی که برای توصیف هنر و فرهنگ صد سال گذشته به کار رفته است ظاهرا دارد به پایان می رسد. به موازات از سر گذراندن پیامدهای اخلاقی و فکری نگران کننده ی آنچه ایروینگ هاو، منتقد آمریکایی، «زوال امر نو» نامیده است، ایمان داشتن به امکان یک جهش سبک شناختی دیگر، خیزش دیگری به عرصه ی فرم رادیکال، دشوار و دشوارتر می شود. در این انتقال پیچیده از مدرنیسم به پست مدرنیسم، پهنه ی جدیدی از آگاهی در حال فتح شدن است - پهنه ای که در آن به نظر می رسد مرزهای هنر در دسترس قرار گرفته اند، و برانداختن قراردادها کاری عادی شده است. تا وقتی که بخواهیم هر چیزی را هنر قلمداد کنیم، نوآوری دیگر ممکن، یا حتی مطلوب و خواستنی، نخواهد بود. در این نقطه از گسست فرهنگ مدرنیسم، بهترین کار این است که، به موازات فاصله گرفتن از آن، ببینیم اکنون که آوانگارد کار خود را به پایان رسانده، دقیقا چه چیزی عایدمان شده است؛ و به همین سان، چه چیزی را ممکن است در پی ناپدید شدن آن از صحنه از دست بدهیم. مجسم کردن تمامیتی که از این همه تغییرات و تضادهای آشتی ناپذیر ساخته شده کار آسانی نیست. آیا در حال پشت سر گذاشتن دورانی سرشار از موفقیت و خلاقیت پرطنین هستیم، یا دورانی که با بی مایگی و زوال نشاندار شده است؟ آیا مدرنیسم پیروز شده یا شکست خورده است؟
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .