کوشش این نوشته، چیرگی بر دشواریها و گشودن راهی برای نقد ایدئولوژی است. درامدی است به این مبحث استخوان بندی نوشته را سه فصل میسازد. در فصل نخست کوشیدهام پس از ارائهی چارچوبی مقدماتی برای سنجش آگاهی و ایدئولوژی، به بررسی رابطهی آگاهی و ایدئولوژی بپردازم و دیدگاههایی را که به شیوههای مختلف ایدئولوژی را از سرشت آگاهی میدانند، نقد و بررسی کنم؛ سپس به زمینههای امکان، و نقد و بررسی دیدگاههایی پرداختهام که میان ایدئولوژی و آگاهی تمایزی سرشتی قایلند. تلاشش من در این فصل بر آن بوده است تا هم زمینهها و میراثهای بحث پیرامون ایدئولوژی را معرفی و نقد کنم و هم دیدگاه خود را دربارهی سرشت ایدئولوژی در آزمون نقد دیدگاههای دیگر بیازمایم. در فصل دوم، یکسره دیدگاه خود را دربارهی سرشت، ساختمان، و کارکرد ایدئولوژی و رابطهی ایدئولوژی با ساختهای دیگر به گونهای تفضیلی و اثباتی پیش نهادهام. در فصل سوم به بررسی مرزهای ایدئولوژی، رابطهی علم اجتماعی و ایدئولوژی، مرزهای نظریه، ایدئولوژی، و برنامههای سیاسی و سرانجام پارادکس ایدئولوژی انقلابی طرح کردهام.
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .