- از شکنجهگرها چه چیزی در خاطرت مانده است؟
بازجوهای رکن 2 زمانی، سیاحتگر، زیبایی، لیقوانی، عمید و سالاری بودند. زمانی، سیاحتگر و زیبایی مهمتر از سایرین بودند. سیاحتگر و زیبایی زندانیان را بیرحمانه شکنجه میکردند. اما مغز متفکر همهی آنها زمانی بود. آدمی شبیه به سمسارها، با سبیل هیتلری و کلاه شاپوی کهنهای که همیشه بر سر داشت و تریاکی بود. زمانی در شهربانی کارمند دفتری بود و همردیف ستوان یکم که بعدها به رکن 2 منتقل شده بود. درواقع آگاهترین کادر اطلاعاتی آن روز ایران بود. او تمام کادرهای درجه اول حزب توده چون بهرامی، شرمینی و یزدی را بازجویی میکرد. زمانی از همه چیز خبر داشت. مثلاً از اینکه در مخفیگاه چه گذشته است، در خانهی فلانی چه خبر بوده یا اینکه روابط خصوصی افراد چگونه است. در بازجویی ها سعی میکرد با بازگو کردن این مطالب اعتمادبهنفس زندانی را از او سلب کرده و اعتقاداتش را سست کند. نوعی حالت سربازجو را داشت و در میان بازجوها به «دایی» مشهور بود.
خاطرم هست شبی که من و شاهرخ مسکوب را برای بازجویی به «حمام «برده بودند، سروان لیقوانی سراسیمه آمد و به عمید گفت: «آقاجان اینارو زودتر از اینجا رد کن، چاق چله اش رو گرفتیم. چاقترینش رو، اون که قهقهههاش از همه معروفتره. خود دایی باید بیاد.» حدس زدم حتماً مرتضی یزدی را گرفتهاند، چون در کتاب 53 نفر، نوشتهی بزرگ علوی خوانده بودم یزدی وقتی در زندان قصر میخندید زندان می لرزید.
فردای آن شب وقتی یزدی را به دستشویی میبردند از سوراخ در سلول او را دیدم. با موهای سپید و دست شکسته که به گردنش آویزان بود. «دایی» کار خودش را کرده بود.
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .