خاطره جالبی نقل کنم. در لیک دیستریک (Lake District) که به خصوص پاییزش افسانهای است و از آنجا میتوان فهمید که نقاشان طبیعت انگلیس منشاء الهامشان کجاست مهمان کشیشی بودم انگلیکن (Anglican). پرسیدم آیا کاپلستون میتواند به مقامهای بالای کلیسا برسد؟ گفت نه. زیرا مردی فلسفی است. کاپلستون وابسته به فلسفهی توماس آکوینی و یسوعی است. میتوان حدس زد چرا.
در ایران هم علامه طباطبایی با همهی فقاهت و احاطهی بر اصول نه محل وجوهات بود نه میتوانست مرجع باشد. بیشتر به این دلیل که استاد فلسفه بود. که نه صاحب رساله بود نه ظاهرن آثاری در فقه و اصول داشت، فلسفه برای او اولویت داشت.
از متن کتاب
«پنهان در آینه» به هشت فصل کلی تقسیم شده: فلسفه، شعر، احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث، شعر دههی هفتاد، جریان روشنفکری، رمان بوف کور و هوشنگ گلشیری. در نگاه نخست رفتن به سراغ چنین سرفصلهایی حاصل شناخت درستی بوده که گفتگوکننده از موحد، فضای فکری و حوزههای فعالیتش داشته است.
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .