در دهه ی شصت و تا حدودی هفتاد میلادی، آموزش ادبیات و مطالعات نقد ادبی برای گروه های اقلیت و رادیکال به کنشی آشکارا سیاسی تبدیل شد. دپارتمان های انگلیسی در مغرب زمین از مراکزی بودند که زیر فشار شدید منتقدان، دوره هایی را برای مطالعات آفریقایی آمریکایی و فمینیستی وارد برنامه آموزشی خود کردند. این تحولات خبر از تغییر پارادیمی می داد که علاوه بر تغییر در عناوین و دوره های آموزشی به انکار و طرد رویکرد فرمالیستی در نقد ادبی می پرداخت. دیگر بررسی وجوه زیبایی شناختی آثار ادبی در دستور کار منتقدان نبود. در کلاس های مطالعات آفریقایی آمریکایی و مطالعات فمنیستی، مطالعه ی یک اثر ادبی معمولا با سوالاتی سیاسی شروع می شد: آیا این داستان واقعیت را می گوید؟ آیا این اثر ادبی به نفع یا علیه جنبش است؟ این نمایشنامه در مورد ما چه می گوید؟ در مورد آنها چه نظری دارد؟
نقد ادبی به سلاحی در راستای مبارزه ی سیاسی تبدیل شده بود. اما با تحولاتی که در عرصه ی تئوری در دهه ی هفتاد و هشتاد میلادی اتفاق افتاد، نقد ادبی سیاسی بخش اعظمی از سر زندگی خود را از دست داد. با وجود این، همین امروز هم دانشجویان در کلاس ها به خوانش های سیاسی از متون ادبی توجه بیشتری نشان می دهند. دلیل واضح چنین علاقه ای درگیر شدن دانشجویان با واقعیت ها و مناسبات عینی اجتماعی خارج از متن است.
یک دختر جوان دانشجو به مدرک معنای سیاسی کشمکش های شخصیت زن در یک رمان و یا یک نمایشنامه ی علاقه بیشتری نشان می دهد؛ به ویژه، وقتی خود را در شرایطی نسبتا مشابه با او ببیند. خوانش سیاسی اثر ادبی می تواند به او نشان دهد نابرابری های جنسیتی و سرکوب اجتماعی او در کجا با ساختار سیاسی پیوند می خورد.
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .