هوا خیلی آهسته تاریک میشود پل در سالن به ایرن و کلر ملحق میشود دنبال هم میروند وقتی یکی از آنها جا به جا میشود بقیه هم دنبالش میکنند همه به اتاق کلر میروند گریه کنان بالا آمده است گفته میخواهد تنها باشد موقع غذا بود کلر به ماهی اش دست هم نزد ده لیوان آب خورد گلویش خشک بود و احساس خفگی میکرد از جایش بلند شد پل و ایرن به هم نگاه کردند هرکدام از یک طرف میز بدون هیچ حرفی بلند شدند وبشقاب به دست به نوبت از پله ها بالا رفتند.
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .