شبهای روشن از شگفتانگیزترین داستانهای دلدادگی همه زمانهاست. در این داستان گواه عشقی هستیم پاک از خودخواهی، سودجویی، و ریاکاری و اینگونه چیزها. با دلباختگانی آشنا میشویم که کار دل برای آنها سراپا راستی و درستی است. اینجا نه رشکی در میان است و نه چشموهمچشمیای. تنها مهر است و راستی و راستکاری. با دلهایی سروکار داریم زیبا، بیآلایش، ساده و یکرنگ و با گفتاری برخاسته از دل.
خواننده در میان داستان گاه گمان میکند که این آدمها پایشان بر زمین نیست یا از بیخوبن زمینی نیستند. مگر میشود آدمی با خوبی و مهربانی، راه بدبختی خود را هموار کند؟ مگر میشود آدمی پا را از راستی کج نکند و دست دلبر خود را در دست دلستانش بگذارد و خود را تا پایان زندگی در کنج تیرهوتار و کارتنکگرفتهای زندهبهگور کند؟
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .