مطالب بسیاری هست که ما را از آن چه در زمان هگل از اندیشه وی گذشته و در نظریات او منعکس است، جدا می سازد. اما مباحث جدی درباره میراث علمی وی هنوز ادامه دارد. دیالکتیک که در تاریخش به طور جاویدان به نام هگل وابسته است ارزشمندترین سلاح در نبرد اندیشه ها می باشد که در آن پیروزمندی وجود ندارد، امروزه هر گروهی که می خواهد بر اذهان مردم تسلط یابد هگل را به یاری می جوید و از احترام و منزلت اجتماعی او برای مقاصد خود استفاده به عمل می آورد و هگلین های جدید، نئوپوزیتویست ها توماس گرایان کاتولیک، اگزیستانسیالیست ها، فنومنولوژیست ها، عقل گریزان هر یک تفسیرهای خود و تصورات خود را از اندیشه های هگل بیان کرده و سایه روشن هایی بر چهره آن می اندازند. در میان این صداها و در میان این هم آوایی ها کسانی دیده شدند که به آخرین باقیمانده های تجدیدنظر طلبان کج اندیش تعلق دارند و خود را مارکسیست می دانند.
به همین دلیل امروزه موضوع رابطه فلسفه مارکسیستی و هگلی یکی از جدی ترین موضوعات بحث برانگیز شده است. اهمیت این مطلب فقط به خاطر نظریات مارکس، انگلس و لنین درباره این پیوند نیست، بلکه به خاطر محتوای خود مارکسیسم است، چون بازنگری ماتریالیستی از دیالکتیک هگل شرط اساسی آموزش مارکسیستی می باشد. لنین می نویسد "فهم کامل کاپیتال مارکس و به ویژه فصل اول آن، بدون مطالعه و فهم دقیق تمام "منطق هگل" امکان پذیر نیست "
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .