همیشه تو را با این سه گل آه اندکی پنهان زیر لطافت حقیقی ات می دیدم. بی شک عشق از بدو تولد در تو بوده و نیز خواهر کوچک عشق یعنی شادی ناامیدی شاید با جرقه شانزده سالگی وارد زندگیت شده همراه با آگاهی از این که عشق هرگز پاسخ دهنده ای نخواهد داشت. که عشق مانند کتاب امیلی برونته است. دیوانه ای که از کوهها بالا و پایین می دود و در میان گل های طاووسی میخوابد کلامی بی پژواک آشفته از باد. ّّکلامی که هیچکس پاسخ آن را نمیداند نباید از آنها دلگیر شد. چه کسی می تواند به بادی که در میان گل های طاووسی می وزد پاسخ دهد؟
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .