من تو خانه ام نشسته بودم من تو استودیو بودم داشتم یک فیلمی را صدابرداری اش را تمام میکردم باید نوار صدا که رویش ضبط میکردیم پاک بشود از صدای قبلی دستگاه ما خراب شد آن روز و صدای قبلی را خوب پاک نمیکرد و لنگ میزد من تلفن کردم به مرحوم ابوالقاسم رضایی گفتم این نوار را میفرستم توی استودیوی ایران فیلم تو پاکش بکنی گفت بفرستید فروغ گفت من میبرم گفتم ببر رفت و دیگر برنگشت به آن ترتیبی که رفته بود هیچی دیگر همین دیگر تمام شد توی خانه نیودم بیمارستان هدایت هم بیست متری استودیوی من بود آن خانمی که مسئول بیمارستان بود قبول نمیکرد میگفت اینجا بیمارستان بیمه های اجتماعی کارگران است آقا بیمارستانه خب قبول نکرد دیگر اگر هم قبول میکرد شاید هم فرقی نمیکرد من هم رفتم تجریش بیمارستان...هیچی دیگر تمام بود قضیه.
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .