مسئله این است که صبح که بلند میشوی، در تمام هستیات باید نویسنده باشی و سیاسی باشی به معنی دقیق کلمه! سیاسی بودن سادهترینش این است که مردم، همهٔ مردمِ جهان، حق دارند. با آرمانهایی که گفتم. همهٔ مردمِ جهان باید امکانات مساوی داشته باشند. این در تمام حرکاتِ تو باید باشد. هر کدامش که خـلاف ایـن حـرکت بـود، در حقیـقـت لطمـه زده بــه کارت. مـن نمیتوانم به تو دروغ بگویم، بعد بنشینم داستانِ خوب بنویسم. این را جای دیگر هم گفتهام: تو گوش زنم بزنم. مثلاً بروم ددر و بعد برگردم به زنم بگویم تو را دوست دارم. من این مسخرهبازیها را نمیتوانم قبول کنم. و نه اینکه مثلاً من گناه نکنم. میبینی؟ یا مثلاً توبه نکنم. یعنی چنین چیزی نیست. ولی میگویم که هر آدمی باید یگانه بشود با خودش. و نویسنده بیشتر! چون میخواهد فرم بدهد. برای من خیلی مهم است مسئله! با دستِ آلوده نمیشود کاری کرد. اگر هم دستش آلوده باشد، باید آلودگی را بگوید. بگوید دیگر!
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .