آیا بییاری دیگر اندیشهها میتوان اندیشید؟ آیا بیاشاره به دیگر متنها میتوان متنی نوشت؟ پذیرش پاسخ منفی به این پرسشها به معنی رویکردی مثبت به مفهومی است که امروزه آن را «بینامتنیت» میخوانیم. کتاب حاضر، که نخستین و بیشک بهترین پژوهشی است که درباره این مفهوم منتشر شده، بینامتنیت را در چارچوب نظریهی ادبی و تأمل بر تاثیرات آن بر دیگر عرصههای اندیشه به بحث گذاشته، نگرشهای دورانساز سوسور، باختین، بارت، و کریستوا، به همراه ژنت، ریفاتر، و بلوم را در قالب نگرههای ساختارگرایی، پسا - ساختارگرایی، و پسا - مدرنیسم، و همچنین هرمنوتیک، فمینیسم، و پسا - استعمارنگری، مورد خوانش دقیق انتقادی قرار میدهد. متن، خواه متن ادبی و خواه غیر ادبی، از دیدگاه بینا متنیت،مستقل و خود بسنده نیست بلکه در رابطه با دیگر متن ها معنا دارد، و این دیدگاه از وجوه اساسی نظریه ادبی معاصر است. کتاب حاضر که از نخستین پژوهشهای جامعی است که در این باره نوشته شده، بینامتنیت را در چارچوب نظریهی ادبی معاصر و با تامل بر تاثیرهای آن بر دیگر عرصههای اندیشه به بحث گذاشته نگرشهای سسور، باختین، بارک، کریستوا و دیگران را در قالب نظرهای ساختار گرایی، پسا ساختار گرایی، پسامدرنیسم، هرمنو تیک، فمینیسم، و پسا استعار گرایی مورد خوانش دقیق انتقادی قرار میدهد.
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .