به نظر نویسنده، برخلاف آنکه گفتهاند ایرانیان پیش از اسلام فاقد تاریخاند، آنان تاریخنگاری خاص خود -سنت شاهنامهنگاری- را داشتهاند. این اثر، که یکی از مهمترین آثار بازماندهاش شاهنامهی فردوسی است، دغدغههایی از جنس تاریخهای بعد از خود دارد. در واقع، سنت شاهنامهنگاری ایرانی جایی برای مشروعیتیابی و مشروعیتزُدایی، زدوخوردهای سیاسی، نمایش قدرت و در نهایت دست بردن در رویدادها مطابق با خواست قدرت زمانه بوده است. این ژانر اغلب به دلیل آمیختگی با اسطوره و خیال از ردهی منابع تاریخی کنار گذاشته شده و در بهترین حالت در ردهی ادبیات یا حماسه جای گرفته است، حال آنکه با کندوکاو در داستانهای آن، از جمله داستان ریشه دار، کهن و بسیار تأثیرگذار ضحاک، میتوان ردّ پای زورآزماییهای سیاسی را در سدههای گوناگون تاریخی که بر آن گذشته است مشاهده کرد.
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .