آیا با طیبخاطر راضی خواهیم شد که مسئولیت اصلیِ کاری را که دیگران خشونت مشروع میدانند بر عهده بگیریم؟ اگر نه، چطور میتوانیم قربانیکردنِ دیگران را در اثر خشونتی که کاملاً مشروع میدانیم توجیه کنیم؟ اگر دوست نداریم که قربانی ظلم بشویم، چگونه میتوانیم آگاهانه در مقام جلاد قرار بگیریم؟ بدون توجه به قدرت دلایلی که ما را متقاعد ساخته، یا انگیزۀ خیری که ممکن است داشته باشیم، چگونه میتوانیم قتل دیگران را توجه کنیم؟
کامو قصد دارد چرخۀ خشونت و توجیهِ توأم با آن را بشکند. به عقیدۀ کامو، راه مستقیم و مسئولانۀ خودداری از مشروعساختن قتل، این است که از جلادبودن خودداری کنیم. فقط در آن صورت است که میتوانیم از قربانی بودن بپرهیزیم. به بیان دیگر برای امتناع از قربانی بودن یا جلاد بودن، باید از هر دو امتناع ورزیم. در نگاه کامو کناره جستن از خشونت و قتل، فینفسه یک ضرورت اخلاقی است. منتها این ماجرا، در اثر یک قرارداد اجتماعی اساسی بهدست میآید. کامو نتیجه میگیرد کسانی که با قربانیانِ بیعدالتی و سرکوب، همدردی میکنند باید متوجه باشند که سر سپردگیها و باورهای سیاسی خودشان به قتل مشروعیت میبخشد. به بیان ساده بگوییم: کسانی که نمیخواهند قربانی آدمکشی باشند باید از جلاد بودن احتراز کنند و از توجیه کردن خونریزی بپرهیزند.
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .