جک گفت: «چرا اصلا باید به این باور برسیم که می تونیم به شکلی جامع اشکال مختلف وقوع فاجعه رو بشماریم؟ » خیلی دیر شده بود. برای اسکات این گفت وگو دیگر تمام شده بود. ترنر می توانست قطع شدن تماس را ببیند. چشم های اسکات داشت دودو می زد و بی تفاوتی ای راکد در صدایش جریان پیدا می کرد. - داری می گی باید از چیزی بترسیم که اصلا نمی تونیم تصورش کنیم؟
- این که باید ازش «بترسیم» رو نمی دونم. اما اساسا آره، این دقیقا همون چیزیه که دارم درباره ش حرف می زنم.
«فیل-اوندو»
برای شناسایی قصد انتزاعی وحشت نیازی به عملیات فلسفی اضافی نیست. وحشت خودش را از طریق عهدی با انتزاع تعریف می کند، انتزاع چنان اضطرار ازلی ای که تنها متافیزیک، آن هم با تأخیر، می تواند برای تصاحب دوباره ی آن تقلا کند. «چیز»ی والا به وحشت تعلق دارد - که به شکلی ریشه ای از آن چه به ما تعلق دارد منتزع شده است - بسیار پیش تر از آن که عقل بخواهد پیگیرش شود. وحشت است که ابتدا با «آن چیز» ی مواجه می شود که فلسفه بالاخره طالب دانستن آن است.
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .