قرن بیستم شاهد شکوفایی فلسفه در فیزیک بود که این امر باعث انباشت بیشتر ایدهها و استدلالهای مفید شد. فلسفه در واقع یک سنت زنده است و اگر زمانی وجود داشت که فیلسوفان فیزیک از تسلط تکنیکی بر فیزیک جامانده بودند، آن زمان دیگر گذشته است.
شروع کار با اصول یک نتیجه بلاواسطه در پی دارد. یعنی اینکه ما متوجه میشویم که گزارش کوانتومی و مبانی کوانتوم دو سوی مختلف یک مسئله واحد هستند. ما رویکرد اشتباهی را در پیش میگیریم هنگامی که فیزیکدانها سعی میکنند گرانش کوانتومی را بدون توجه به مشکلات مبانی کوانتوم و بالعکس حل کنند. این دو مشکل ارتباط عمیقی باهم دارند.
لایبنیتس معتقد بود که ما قادر هستیم برای هر انتخاب آشکاری که ظاهرا خداوند در خلقت جهان انجام داده است توضیحی عقلانی ارائه کنیم. او از حالتی که این درک در آن حاصل خواهد شد به عنوان داشتن «دلیل کافی» صحبت کرد. اصل دلیل کافی وی میگوید که میتوان جهان را کاملن درک کرد.
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .