دو نفر در اتاقی هستند. سکوت حاکم است. سپس یکی از آنها میگوید: «وای!» گزارهی «وای»، اگر به صورت منفرد در نظر گرفته شود، پوچ و بیمعناست، اما با اینهمه این گفتوگوی غریب که فقط یک واژه را در بر میگیرد- اما در حقیقت با لحنی بسیار بامعنا بر زبان جاری شده- سرشار معنا و مفهوم است و هیچ کموکاستی ندارد.
برای روشن شدن معنا و مفهوم این گفتوگو به ناگریز باید آن را بررسی کرد. اما در واقع، ما در این موارد چه چیزی را میتوانیم بررسی کنیم؟ اگر بخش صرفاً کلامی این گزاره را از هر سو بچرخانیم و زیرورو کنیم و جنبههای آوایی، صرفی و معنایی واژهی «وای» را با نهایت دقت هم معین سازیم، سر سوزنی به درک مفهوم جامع این گفتوگو نزدیک نخواهیم شد.
فرض کنیم که آهنگ بیان واژهی موردنظر برای ما شناخته شده باشد؛ لحن سرزنشی شدید و اندکی هزلآلود. این شناخت خلاء معنایی ناشی از صوت «وای» را تا حدی پُر میکند، ولی معنای مجموعهی گفتوگو را آشکار نمیسازد.
پس چهچیزی در این میان کم است؟
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .