احساس خوشبختی، احساس رضایت لازم دارد. و احساس رضایت درک ویژهی خودش را میخواهد. نوجوانی را تصور کنید که همیشه از طبیعت فاصله داشته، گلسرخی در عمرش لمس نکرده، به آواز پرندهای شادمانی نشان نداده و همیشه هم شاهد نق زدن پدر و مادرش، با هر امکاناتی، بوده. این جوان، فاصله گرفتن از خط رضایت برایش میشود یک عادت ثانوی، یک شخصیت ثانوی! به این معنی که فکر میکند عدم رضایتمندی دایمی برایش شخصیت مضاعفی میسازد، تافتهای میشود جدابافته. ولی واقعیت این است که این جدابافتگی بیش از همه به خودش لطمه میزند.
چون بحث کارهای سیاسی است علاقهمندم یک مطلب دیگر را هم اضافه کنم. بارها شنیدهام و حتمن شما هم شنیدهاید که در انتقاد از بعضی از شخصیتها میگویند فلانی آدم بدی نیست، کارساز است. اما حیف که جاه طلب است... . میخواهم بگویم باور کنید جاهطلبی برای یک سیاستمدار عیب نیست. سیاستمدار اگر جاهطلب نبود که میرفت یک گوشهای مینشست و زندگی سادهاش را پی میگرفت... واقعن خودم هم نمیدانم که کی و از کجا اینجور ریشهیمان را از اساس زدهاند که طبیعیترین و فطریترین صفات انسانیمان را از یکدیگر پنهان میکنیم... این هم نتیجهاش!
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .